Friday, July 16, 2010

دوبیتی صد و هشتم - مهدی یعقوبی


من آن چوپان به دشت آسمانم
به هر شب تا سحر نی بر لبانم
به هی هی گله گله ابرها را
به  صحراهای بی باران  برانم

دوبیتی صد و هفتم - مهدی یعقوبی



زنم، یک برده در بازارکارم
از آغاز  تولد  در  حصا رم
به حکم آیت الله های خونخوار
در ایران میکنندم سنگسارم



Thursday, July 8, 2010

دوبیتی صد و ششم مهدی یعقوبی


خبر در سینه ام آتش بر انگیخت
همه گلهای سرخم بر زمین ریخت
تو رفتی ناگهان در خانه بر سرو
پرستویم خودش را دار آویخت