Saturday, November 27, 2021

پریشان کن که موی خوشگلت را

 


پریشان کن که موی خوشگلت را

ببینم تا که روی کاملت را

تو درها را یک و یک قفل کردی

فراموشت که شد قفل دلت را

مهدی یعقوبی

مذاهب در جهان از قول رازی

 


به ظاهر در نظر خوش خط و خالند

به باطن در پی جنگ و جدالند

مذاهب در جهان از قول رازی

سراسر باعث قتل و قتالند

مهدی یعقوبی


هوا سرد و غم انگیز است و خسته

 


هوا سرد و غم انگیز است و خسته

به پشت سر همه پلها شکسته

به روی سیم برقی لخت، تنها

پرستویی که در باران نشسته

مهدی یعقوبی

بدون چتر در رگبار باران

 


عبور ابرها از کوهساران

صدای بادها در بیشه زاران

به رویارو بیابانهای اندوه

بدون چتر در رگبار باران

مهدی یعقوبی

انتقام

 


پس از تو کنج تنهایی اسیرم

گلی خشکیده در دشت کویرم

به روزی انتقامم را که از تو

که با یک بوسه آخر من بگیرم

مهدی یعقوبی

به گنجشکان سلامش را رساندم

 



 به گنجشکان سلامش را رساندم

گلی زیبا که با یادش نشاندم

سحرگاهان به زیر بارش نور

غبار از روح دلتنگم تکاندم

مهدی یعقوبی

فرار

 


هوا سرد و اسارتگاه تاریک

نگهبانان به خواب و ماه تاریک

تمام عمر در فکر فرارم

بیابانهای خشک و راه تاریک

مهدی یعقوبی


بمن تا دوستت دارم که گفتی

 


رخت در دیدگانم ارغوانی

نگاهت  در نگاهم بیکرانی

بمن تا دوستت دارم که گفتی

تو را بوسیدمت من ناگهانی

مهدی یعقوبی

در آغوشت که مُردم زنده ماندم

 


بسویت کوه و صحراها که راندم

گلوی هر چکاوک نغمه خواندم

سحرگاهی رسیدم آشیانت

در آغوشت که مُردم زنده ماندم

مهدی یعقوبی

Tuesday, November 23, 2021

مرا زیبایی ات افسون که کردست

 


مرا زیبایی ات افسون که کردست

به کوه و دره ها مجنون که کردست

تو رفتی در دلم کوهی فرو ریخت

در اعماقش مرا مدفون که کردست

مهدی یعقوبی

اگر در سینه دلبندی نباشد

 


اگر در سینه دلبندی نباشد

نسیم نرم لبخندی نباشد

بگوییدم چه خواهد شد اگر هیچ

دل عالم خداوندی نباشد

مهدی یعقوبی

سیب

 

شبانگاهان غزلخوانان رسیدم

تو را در خانه ات اما ندیدم

فقط سیبی که از نقاشی تو

به روی شاخه ها رفتم که چیدم

مهدی یعقوبی

غبار

 


عبور سایه ای در کوهسارم

نماند از من جهان حتی غبارم

صدای باد می پیچد دمادم

بگورستان که بر سنگ مزارم

مهدی یعقوبی

چه خواهد شد اگر پسوند اسلام

 


شود آیا وطن ویران نباشد

غم نان شعله ور در جان نباشد

چه خواهد شد اگر پسوند اسلام

که در ایران جاویدان نباشد

مهدی یعقوبی

من از آهنگ باران مست گردم

 


من از آهنگ باران مست گردم

از آب چشمه ساران مست گردم

دل من آشیان قاصدک هاست

از عطر نوبهاران مست گردم

مهدی یعقوبی

سکوت سهره ها در برگریزان

 


به صحراها دو آهوی گریزان

هراسان، ناتوان، افتان و خیزان

به روی شاخه های لخت و عریان

سکوت سهره ها در برگریزان

مهدی یعقوبی

سه تارم را که دینداران شکستند

 


سه تارم را که دینداران شکستند

غل و زنجیر بر دستم که بستند

سرم از تن جدا کردند و آنگاه

به سجده بر خدای خود نشستند

مهدی یعقوبی

سیانور

 


تن مجروح افتاده به میدان

به گرداگرد، گرگهای بیابان

به لب خواندم که آزادی پس آنگاه

سیانوری شکاندنم لای دندان

مهدی یعقوبی

به اوج بیکران در خطه نور

 


تو در چشمم به ژرفای سیاهی

طلوع آفتاب صبحگاهی

به اوج بیکران در خطه نور

پر و بالم دهی با یک نگاهی

مهدی یعقوبی

Sunday, November 21, 2021

گلی خشکیده در زاینده رودم

 


گلی خشکیده در زاینده رودم

من از اول چنین هرگز نبودم

زلال آب هایم را ربودند

به خاکستر بدل شد تار و پودم

مهدی یعقوبی



شبیه هیچ چیزی در جهان نیست

 


حضورش سایه وهم و گمان نیست

نظیرش در دل هفت آسمان نیست

از عشقش زندگی زیبا که گشته است

شبیه هیچ چیزی در جهان نیست

مهدی یعقوبی



خلوت خاموش

 


تویی گنجی که بی مقیاس در من

گل خورشیدی از الماس در من

لب کارون به زیر پرتو ماه

تویی زیباترین احساس در من

مهدی یعقوبی


خیال

 


به لب نام تو تا آرم شبانه

خیالت میدرخشد بام خانه

مرا در خلوت خاموش ناگاه

کسی پر میدهد تا بیکرانه

مهدی یعقوبی



نمی دانی چه حالی دارد ای یار

 


دلم آکنده از عطر بهارت

دو چشمم روز و شب آیینه دارت

نمی دانی چه حالی دارد ای یار

شراب سرخ نوشیدن کنارت

مهدی یعقوبی


به پشت پنجره باران که نم نم

 


به کنج خانه در  اندوه مبهم

دو چشمت میشود در من مجسم

به عکست دست می سایم به دیوار

به پشت پنجره باران که نم نم

مهدی یعقوبی



Wednesday, November 10, 2021

به رگهایم که رودی از عطش بود

 


به رگهایم که رودی از عطش بود

در احساس زلالم مرتعش بود

شبی پر زد بسوی آسمانها

ولی اعماق قلبم در تپش بود

مهدی یعقوبی

از عشقت روز و شب دیوانه بودن

 


از عشقت روز و شب دیوانه بودن

برون از خانه و کاشانه بودن

به دشت و کوه و صحراها همه عمر

گل رویای من پروانه بودن

مهدی یعقوبی


به لبنان خانه می سازد که ملا


 

خیابانها پر از عکس هیولا

کمرها از غم نان گشته دولا

در ایران مردمانش گور خوابند

به لبنان خانه می سازد که ملا

مهدی یعقوبی

بمن از پشت سر خنجر زد و رفت

 



کنارم ساغری دلبر زد و رفت
لبم را بوسه ای بر در زد و رفت
من او را می پرستیدم صد افسوس
مرا از پشت سر خنجر زد و رفت

مهدی یعقوبی

سوت ترن ها

 


چرا یاران که پیمان را شکستند

لب ساحل شب توفان نشستند

میان راه در سوت ترن ها

مرا بر ریل راه آهن که بستند

مهدی یعقوبی

به مثل عطر گل در پرتو ماه

 


تویی آب و گلم از من کسی نیست

نگاهت منزلم از من کسی نیست

به مثل عطر گل در پرتو ماه

نشستی در دلم از من کسی نیست

مهدی یعقوبی

شبی پاییز با روحم در آمیخت

 


شبی پاییز با روحم در آمیخت

شراب رنگها را در دلم ریخت

سراسر در زمستان مست بودم

در آغوش بهارانم برانگیخت

مهدی یعقوبی

فقط یکدم نگاهم کن به لبخند

 



در آبی ها شکوه بیکران را

افقها دشتهای ارغوان را

فقط یکدم نگاهم کن به لبخند

نمی خواهم بهشت جاودان را

مهدی یعقوبی

وطن ایران من جانم فدایت

 


وطن ایران من جانم فدایت

در اعماق دلم باشد که جایت

به زنجیری ولی غرنده شیری

جهان تنها که آزادی خدایت

مهدی یعقوبی

طلوع آفتاب مهربانی

 



دو چشمانت که راز جاودانی

زلال آسمان بیکرانی

به باغ خاطراتم در دل شب

طلوع آفتاب مهربانی


مهدی یعقوبی

Saturday, November 6, 2021

من هستم نیستم آیا که هستم

 


من هستم نیستم آیا که هستم

خودم از خود که ناپیدا که هستم

در عالم هیچ هیچم هیچ و هیچ هیچ

توگویی سایه رویا که هستم

مهدی یعقوبی

تو می آیی جهانم می شود گل

 


تو می آیی جهانم می شود گل

زمین و آسمانم می شود گل

چکاوک نغمه میخواند به لبهام

سراسر باغ جانم میشود گل

مهدی یعقوبی


گلی در خطه رویای من باش

 


گلی در خطه رویای من باش

دلیل بودنم، دنیای من باش

در عصر  وحشت و فولاد و آهن

تپش های دل شیدای من باش

مهدی یعقوبی

تلنگر

 


شب است و راه دیگر میزنم من

به رویایت که سنگر میزنم من

بناگاه از کمین با یک دوبیتی

که بر مغزت تلنگر میزنم من

مهدی یعقوبی


دل و جونم گره خورده به جونت



دل و جونم گره خورده به جونت

خیالم روز و شب تو آسمونت

معطر لحظه هام از نکهت عشق

جهونم اون دو چشم مهربونت

مهدی یعقوبی