Thursday, February 28, 2019

تو میایی و من تشویش دارم




گلی در پشت در با خویش دارم
نگاهی منتظر در پیش دارم
نفس هایت ، صدایت ، رنگ و بویت
تو میایی و من تشویش دارم
مهدی یعقوبی

Tuesday, February 26, 2019

برای خاطرات ابری اش چتر



برایش یک سبد رویا گرفتم
غزل از قمری شیدا گرفتم
برای خاطرات ابری اش چتر
در آغوشش لب دریا گرفتم
مهدی یعقوبی

تب شهوت به چشمش موج می زد



کنارش جرعه ای می نوش کردم
به نجوای لطیفش گوش کردم
تب شهوت به چشمش موج می زد
چراغ خانه را خاموش کردم
مهدی یعقوبی

دو تا آئینه در خط موازی





به لبهایم نوای دلنوازی
به ژرفایم طنین چنگ و سازی
ازل تا در ابد عاشق من و تو
دو تا آئینه در خط موازی
مهدی یعقوبی

Monday, February 25, 2019

تو را من بیش از مجنون به لیلی



دمادم دوستت دارم که خیلی
رگ و روحم خروشان مثل سیلی
به تار و پودم و بود و نبودم
تو را من بیش از مجنون به لیلی
مهدی یعقوبی

Saturday, February 23, 2019

هنوزم بادبادک توی دستم



هنوزم کودکی شیدا که هستم
به زیر سایه ی رویا نشستم
پس از عمری دویدن جاده عمر
هنوزم بادبادک توی دستم
مهدی یعقوبی

Friday, February 22, 2019

همه مردم خدا را من بتی را می پرستم






من آری مشرک و کافر که هستم
به رویای دو چشمش مست مستم
 همه مردم خدا را من بتی را
که با رخسار زیبا می پرستم
مهدی یعقوبی

Wednesday, February 20, 2019

به زیر چتر رویای قناری



شبی نیلوفری در بیشه زاری
فراز شاخه سبز اناری
گشودم پر به نجوای زلالی
به زیر چتر رویای قناری

مهدی یعقوبی

 

Tuesday, February 19, 2019

تو را بوسیدم و بت ها فرو ریخت




نگاهت در نگاهم تا در آمیخت
لهیب آتشی جانم بر انگیخت
دم مسجد به تابوهای وحشت
تو را بوسیدم و بت ها فرو ریخت
مهدی یعقوبی

 

بگو بابا خدا آیا که مرده است






کسی خورشید را از خانه برده است
به روی سفره نانم را که خورده است
گرسنه کودکم گفتا دم مرگ:
بگو بابا خدا آیا که مرده است
مهدی یعقوبی

 

Monday, February 18, 2019

زیارت با خودش حاجی طلا برد



 همسران!؟ مکرمه
زیارت با خودش حاجی طلا برد
زنان صیغه ای سوقاتش آورد
دعا بر لب خدا را شکر میکرد
گرسنه کودک همسایه اش مرد
مهدی یعقوبی


نکاح ایرانیان یعنی همان فاک
دهی پولی که تا سکست شود پاک
اگر کاندوم فراموشت که گردد
خدا ناکرده می گیری که سوزاک
 


مهدی یعقوبی

Saturday, February 16, 2019

به لبخندی زنم زانو به پیشش


بر آنم تا شوم من قوم و خویشش
در آیم مذهب و آیین و کیشش
به یک انگشتری زیبا سحرگاه
به لبخندی زنم زانو به پیشش
مهدی یعقوبی
 

Friday, February 15, 2019

انار گونه اش ترکیده از شوق


به روی شانه مویش تابدار است
دلش همچون دل من بیقرار است
انار گونه اش ترکیده از شوق
نگاهش خواهشی دیوانه وار است
مهدی یعقوبی

Wednesday, February 13, 2019

روز مبادا



به خاطر نامتان را می سپاریم
به تک تک روز و شبها می شماریم
جنایتکارها روز مبادا!؟
ز پا تنبانتان را ما در آریم
مهدی یعقوبی

Tuesday, February 12, 2019

تو وقتی نیستی






هوا سرد است و باران دانه دانه
به چشمانم که می بارد شبانه
تو وقتی نیستی آخر چگونه
چرا باید که بر گردم به خانه!؟
مهدی یعقوبی

 

Sunday, February 10, 2019

هنوز اما


 مرا کنج قفس ظلمت نشانده
به جرم عاشقی از خانه رانده
نشسته برف بر مویم به غربت
هنوز اما دلم پیشت که مانده

Friday, February 8, 2019

دو چشمت معبد راز و نیازند



دو چشمت معبد راز و نیازند
به لبخندت که چنگ و نی بسازند
النگوهای تو موسیقی عشق
به هنگام عبورت می نوازند
مهدی یعقوبی
 

Wednesday, February 6, 2019

گودرز و شقایق


تو یک شمشیر چوبی در غلافی
کنار گود در لاف و گزافی
تو گودرز و شقایق را به چهل سال
به هم با جادو و جنبل ببافی
مهدی یعقوبی

Tuesday, February 5, 2019

یکی از سنت های مردهای مسن اما مسلمان و مومن ایرانی




به لب نام خدا هر دم بر آرد
عبا وقت نمازش می گذارد
غضنفرخان پنجاه و دو ساله
زن ده ساله اما خانه دارد
مهدی یعقوبی

Monday, February 4, 2019

اماما خانه مجانی ات کو



اماما خانه مجانی ات کو
وعید و وعده ی تنبانی ات کو
جهنم حال و احوالت چطور است
رفاه و دوره ارزانی ات کو
مهدی یعقوبی

 

Saturday, February 2, 2019

سرانگشتان باران روی شیشه



شب خاکستری، مه دور بیشه
سرانگشتان باران روی شیشه
به موج اشک، پژواک صدایت:
« تو را من دوستت دارم همیشه » 
مهدی یعقوبی
 

حریر شانه هایت تکیه گاهم



تو خورشیدی فروزان در نگاهم
افقهای قشنگ و دلبخواهم
پناه بی کسی هایم خیالت
حریر شانه هایت تکیه گاهم
مهدی یعقوبی

Friday, February 1, 2019

شراب سرخ شیرازم لب تو



سراسر هستی ام تاب و تب تو
شدم کافر به راه مذهب تو
می ام دیگر نمی بخشد که مستی
شراب سرخ شیرازم لب تو
مهدی یعقوبی