Friday, May 11, 2018

به لبخندت که مروارید و الماس


سیاهی از افقها می گریزد
شمیم عشق از جانم که خیزد
به لبخندت که مروارید و الماس
به رویم در سحرگاهان بریزد
مهدی یعقوبی

Thursday, May 10, 2018

جهل مقدس



برایت روضه ی ایمان بخواند
خرد را از روانت می ستاند
تقدس را اگر بر داری از دین
فقط مشتی همه افسانه ماند
مهدی یعقوبی
 

Sunday, May 6, 2018

زنان چادری در شهر مشهد




در ایران کودکان نانی ندارند
گرسنه سر به بستر می گذارند
زنان چادری در شهر مشهد
به مردان عرب تن می سپارند
مهدی یعقوبی

 

Friday, May 4, 2018

کناره سفره خالی



زمین و آسمون بارونی از غم
کمر در زیر بار غصه ها خم
کنار سفره خالی که می گفت:
به گریه کودکم : « بابا گرسنم »

Wednesday, May 2, 2018

دوبیتی چیست؟



دوبیتی چیست؟
مهدی یعقوبی

 دوبیتی را به ریختن بحر در کوزه تشبیه کرده اند . این تشبیه طبعا به دلیل ایجاز و کوتاهی این قالب شعر فارسی ( یازده هجایی و مرکب از چهار مصرع ) است که شاعر باید مضامین و مفاهیم غالبا اروتیک و عاطفی  را در آن بگنجاند . قالبی که در رابطه با رباعی دارای انعطاف و قدرت مانور تکنیکی بسیار کمتری برخوردار است و از این رو تاثیر متقابل و ارگانیک بر روی مضامین می گذارد .
بخاطر همین ظرافت و پیچیدگی تنها افراد انگشت شماری که تبحر در شعر داشتند توانستند در این حیطه موفق عمل کنند و دوبیتی های ناب بسرایند .
دوبیتی در پروسه پر فراز و نشیب تاریخ ایران بر خلاف دیگر قالب های سنتی که غالبا زبانی فاخر و اشرافی بتن کرده اند از دل عامه مردم بر خاسته است و از این رو در ژرفای پنهان و ناخودآگاه آنان نفوذ کرده است و به طرز سحرآمیز و تقدس مابانه فرم خویش را تحمیل .
برای رهایی از این دور تسلسل و پالایش و زایش نوین باید زبان شعری و سبک خاص خود را یافت . این زبان شعری باید دینامیک و درون جوش باید باشد و نه مکانیکی ،  زبانی که در روند زندگی شاعر با جانش ممزوج شده است و از اعماق روح و روانش می جوشد و در باغ شعرش برگ و بار و شکوفه می دهد .

من بر خلاف قواعد رباعی  که مصاریع در ارتباطی ارگانیک ( عمودی و افقی )  در مصرع آخر  ضربه نهایی را می زند ،  در دوبیتی به دلیل همین محدویت ها قائل نیستم. اگر چه  این اتفاق زیبا اگر رخ دهد اثر شعر را به صورت کمی و کیفی افزایش می دهد .
اگر اشعار دوبیتی سرایان کهن  را کند و کاو کنیم می بینیم که رشته سرخی  که تمام دوبیتی هایشان را به هم پیوند میدهند تاملات عاطفی و عاشقانه است و بندرت و اتفاقی آشنایی زدایی و ضربه پایانی شکل گرفته است . طبعا در قرون گذشته نقد و بررسی شعر و تکنیک ها در حد و حدود امروز نبوده است و بیشتر ناخودآگاه و کلیشه ای عمل می کرده اند . تنها پس از مشروطه و ظهور شعرنو و سپید این درک و ارزیابی ها به فاز بالا بلندتری رسیده است و شاعران به کشف دنیاهای تازه دست یافته اند .
 چشم ها را باید شست
عناصری که یک دوبیتی را دوبیتی می کند چیست . آیا با جامع و سهل و ممتنع می شود تبین اش کرد . آیا با مولفه های جزمی که دوبیتی سرایان کلاسیک از آنان به مثابه آیه هایی لایتغیر استفاده کرده اند تعریف می شود و هنوز هم  کارکردهای شاعرانه ارائه میدهد . یا باید چشم ها را شست و با رویکردی دیگر به آن نگاه کرد و شناخت خود را از سطح به عمق سمت و سو داد .
با یک ارزیابی شتابزده میتوان تشخیص داد که نسل امروز دیگر با اشعار سنتی و تکراری متمایل نیست . هوای تازه می خواهد . خانه تکانی و غبارزدایی . تغییر و تحول در ساختار و حتی در محتوا و مضمونهایی بکر .
نیروهای واپسگرا و ارتجاعی از این روند رو به بالا و ساختارشکنی ها می هراسند .  اندیشه های آنان متعلق به عصر حجر و دوران قبیله ای و برده داری است . با روی کار آمدن آخوندها در ایران ادبیات ایران در محاق فرو رفت . آنها مانند امواج ملخ های گرسنه از قهقهرا و قبرستانهای تاریخ به مزارع سبز هنر و ادب ایران زمین هجوم آوردند و با نفس های الوده  ادبیات و هنر را مسموم کردند . ادبیاتی که مروج رقص و شادی و شراب و آزادی بود تبدیل شد به عزا و گریه و برگشت به دوران بربریت .
آنها کمر دوبیتی و رباعی را شکستند و دوبیتی های اروتیک و عاطفی و ناتورالیستی تبدیل شد به دوبیتی های زهرایی و حسینی و عاشورایی و جنگ و صدور انقلاب و روضه خوانی و مهدوی و رضوی....
این موریانه ها در جسم و روح دوبیتی رخنه کردند و آن را از زیبایی و احساس و عواطف تهی . سم های مهلک و کشنده ای که هم ظرف و هم مظرف هم شعر و هم شاعر را از پای افکندند و از خویشتن بیگانه تا  بجای دوبیتی چسناله های صد من یک غاز و جمکرانی سر دهند و  شاعری مسخ شده از خود ارائه .


حلقه مفقوده در دوبیتی های فارسی
 و نظر در وزن حقیقی به‌حسب ماهیت، تعلق به علم موسیقی دارد و به‌حسب اصطلاح و تجربه تعلق به علم عروض دارد. و نظر منطقی خاص است به تخیّل، و وزن را از آن جهت اعتبار کند که به وجهی اقتضاء تخیّل کند. پس شعر در عرف منطقی، کلام مخیِّل است و در عرف متأخران، کلام موزون مقفّی... اما قدما، شعر را کلام مخیِّل گفته‌اند، و اگرچه موزون حقیقی نبوده‌است و اشعار یونانیان بعضی چنان بوده‌است و در دیگر لغت قدیم مانند عبری و سریانی و فرس هم وزن حقیقی اعتبار نکرده‌اند».
 معیار الاشعار - خواجه نصیرالدین طوسی

یکی از حلقات مفقوده دوبیتی در تاریخ کهن این مرز و بوم که مغفول مانده است . عنصر تخیل و تصویر ( ایماژ ) بوده است . همان مولفه ای که از قدیم و ندیم ماهیت شعر را تشکیل میداده است . بدون تخیل دوبیتی مدرن صندلی یک پایه است . دوبیتی سرایان با این که به لحاظ تئوریک به این درک رسیده اند که وزن و شکل در خدمت عنصر تخیل و دیگر سازه هایی جوهری شعر است اما از آنجا که صورت بندی های قدیمی در ذهنشان ملکه شده است نمی توانند آن بندها را پاره و خود را رها کنند
البته این نقطه ضعف ارتباط سیستماتیک با حکومتی مرتجع و قرون وسطایی دارد که رویکرد ایدئولوژیک خود را در عرصه ادبیات با استفاده از امکانات بی حد و حصر خود حقنه کرده است و خواستار آن است تا در چرخه فرهنگی شاعران حکومتی باز تولید کند و هر کسی که بخواهد از این خط سرخ رد بشود در لای چرخدنده های خود له و لورده .
دوبیتی سرایی که روی پاهای خود ایستاده است در قدم نخست باید روح و روانش را از این غل و زنجیرها چه بلحاظ فرم و چه محتوا رها کند و با عرقریزی روح و کار مستمر به ابتدای راهی پای گذارد که چشم اندازهایی نغز دارد . در این راستا نه تنها افقهای تازه و دست نخورده رویارویش گشوده می شود بلکه خودش را هم کشف می کند . کشف استعدادهای بالقوه ای که در صحرای برهوت و کویرهای سوزان ادبیات حکومتی نه تنها بالفعل نمی گردد بلکه خار و خاکستر می شود .

مولفه های زیبا شناسانه دوبیتی
1 - سازه های زبانی
ادامه دارد 

( 1 ) این مطلب در پاسخ به سئوال یکی از خوانندگان دوبیتی هایم نوشته شد.