Thursday, December 30, 2021

هر آنکس صیغه شد من شک که دارم



اگر زیباترین دختر که گردد

وگر پا تا به سر از زر که گردد

هر آنکس صیغه شد من شک که دارم

دگر از تن فروشی بر که گردد

مهدی یعقوبی


Thursday, December 23, 2021

معلم گفت نان دیگر که او را

 


خروشش را که خشماگین شنیدند

به بندش در خیابانها کشیدند

معلم گفت نان دیگر که او را

کلاس درس شاگردان ندیدند

مهدی یعقوبی

تو باشی هر کجا آبی جهان است

 


به جانم عطر لادنها نهان است

قناری در گلویم نغمه خوان است

هوا خاکستری فرقی ندارد

تو باشی هر کجا آبی جهان است

مهدی یعقوبی

دو صد لعنت به این شهری که در آن

 


دگر لبخند جز افسانه ای نیست

دل شب نعره مستانه ای نیست

دو صد لعنت به این شهری که در آن

شراب و شادی و میخانه ای نیست

مهدی یعقوبی

به کنج بی کسی

 


دو تا چشمت مرا مجذوب میکرد 

در اعماق دلم آشوب میکرد

به کنج بی کسی حال بدم را

به لبخندی که بر لب خوب میکرد

مهدی یعقوبی

آشیان

 


نگاهم خسته اما مهربان است

پر از موسیقی رود روان است

به شبهای پر از توفان دل من

برای قاصدکها آشیان است

مهدی یعقوبی

57

 


به لبها نعره از جان می کشیدند

نفیر مرگ و عصیان می کشیدند

به شادی تن فروشان را در آتش

که دینداران خیابان می کشیدند

مهدی یعقوبی

انعکاس روح

 


به مثل عطر گل جانم نشستی

به رویایت روم در حال مستی

زلال چشمه ساری در رگانم 

تو گویی انعکاس روحم هستی

مهدی یعقوبی

به شبگیران که در بانگ خروسان

 


دل من آشیان عشق جاوید

همه بود و نبودم نور امید

به شبگیران که در بانگ خروسان

عقاب آسمانم دشت خورشید

مهدی یعقوبی

Sunday, December 19, 2021

بتی در معبد خاموش قلبم

 


دلیل میگساری های من بود

به راز گریه زاری های من بود

بتی در معبد خاموش قلبم

قرار بیقراری های من بود

مهدی یعقوبی


فقط ده سالشه حاجی تو شصتی

 


فقط ده سالشه حاجی تو شصتی
چه اندازه چقدر آیا که پستی
به سر تا پای منحوسش که ریدم
هر آنکس را به عالم می پرستی

مهدی یعقوبی



به هرم نیستی در خواب رفتن

 


سفر با چهره ای شاداب رفتن

ازین دنیای پر اعجاب رفتن

دو چشم خویش را بستن همیشه

به هرم نیستی در خواب رفتن

مهدی یعقوبی

سرش دائم به روی شانه ام بود

 


سرش دائم به روی شانه ام بود

شبانگاهان چراغ خانه ام بود

نفس هایش در آغوشم گل سرخ

تپش های دل دیوانه ام بود

مهدی یعقوبی

تو در ژرفای توفان ساحل من

 


تو در ژرفای توفان ساحل من

دلیل بودنم آب و گل من

شب وحشت به چشمم پرتو نور

زمستانها که گرمای دل من

مهدی یعقوبی

Tuesday, December 14, 2021

خیابان مرده ای را دیده بودم

 



به پشت ابر تیره ماه می رفت
عقابی خسته بی همراه میرفت
خیابان مرده ای را دیده بودم
به زیر چتر باران راه می رفت
مهدی یعقوبی

کسی مهر و محبت مذهبش نیست

 


کسی مهر و محبت مذهبش نیست

کسی عشق شقایق بر لبش نیست

قناری در قفس افتاد و جان داد

چرا اصلا کسی تاب و تبش نیست

مهدی یعقوبی

پس از تو آه لعنت بر جدایی

 



پس از تو تیره عالم ناگهان شد

بهارانم که در چنگ خزان شد

پس از تو آه لعنت بر جدایی

که قبرستان خاموشی جهان شد


نمی پرسد کسی حال قناری

 


چه وحشتناک روز و روزگاری

چه ایام سیاه و پر غباری

نمی پرسد کسی حال قناری

همه از سایه های هم فراری

مهدی یعقوبی

بگورستان بدل شد میهن من

 


به روز و شب که آه و اشک و شیون

بتن رخت عزا سر روی دامن

نفیر مرگ می پیچد به هر سو

بگورستان بدل شد میهن من

مهدی یعقوبی

چرا دیگر گلی در خانه ای نیست

 



چرا دیگر گلی در خانه ای نیست

به کوه و دره ها پروانه ای نیست

کسی عاشق نمی گردد دوباره

سراسر میهنم میخانه ای نیست

مهدی یعقوبی

Sunday, December 12, 2021

بزن خود را که ایرانی تو در خواب

 


وطن افتاده در چنگال گرداب

به لب هر دم: مرا دریاب دریاب

تو حق داری فرو کن پنبه در گوش

لب ساحل بزن خود را که در خواب

مهدی یعقوبی

به ساعتها بگویید

 


به جز مستی جهان مرهم ندارد

گلی خوشبوتر از مریم ندارد

دمادم گوش ساعتها بگویید 

که عشق هرگز زمان عالم ندارد

مهدی یعقوبی

دو تا قلب جدا از هم بناگاه

 


بهاران دشتها رنگین که گشتند

پر از آلاله و نسرین که گشتند

دو تا قلب جدا از هم بناگاه

یکی با بوسه ای شیرین که گشتند

مهدی یعقوبی


دلم در آسمان ابر خزانی

 


دلم در آسمان ابر خزانی

در اقیانوسی از غم جاودانی

میان موج و طوفان های هائل

نمی بینم که از ساحل نشانی

مهدی یعقوبی

به رقص گل که در باران بیندیش

 


به رقص گل که  در باران بیندیش

به عطر جنگل گیلان بیندیش

کبوتر باش در ژرفای شبها

به آبی های بی پایان بیندیش

مهدی یعقوبی

سمند سرکش روحم که بی تاب

 


سمند سرکش روحم که بی تاب

کسی میخواندم در نور مهتاب

شد آندم  بی خداحافظ که گردم

بسوی بی نهایت تا که پرتاب

مهدی یعقوبی

تو که رفتی

 


درخت سیب سرخم بی تو پژمرد

قناری بر فراز شاخه افسرد

تو که رفتی کسی از سایه بید

مرا در وسعتی بی انتها برد

مهدی یعقوبی

Tuesday, December 7, 2021

شنیدم تن فروشان طبق آمار

 


جوانان دلخوشی دیگر ندارند 

از هر چه دین و مذهب در فرارند

شنیدم تن فروشان طبق آمار

در ایران اکثراً  شوهر که دارند

مهدی یعقوبی


غم انگیز و غم انگیز و غم انگیز

 


صدای زوزه های باد پاییز

دل از اندوه بی پایان که لبریز

سرش در زیر پر مرغ شباویز

غم انگیز و غم انگیز و غم انگیز

مهدی یعقوبی


Friday, December 3, 2021

سرم بر شانه ات آرام آرام

 


سکوت دره ها اسرار آمیز

صدای خش خش برگان دل انگیز

سرم بر شانه ات آرام آرام

میان کوچه باغ زرد پاییز

مهدی یعقوبی


جمعه سرد

 

به روی شانه ام کوهی پر از درد

تک و تنها به کنج جمعه سرد

فراز آسمان ابری که تیره

دلم غمخانه پاییزی زرد

مهدی یعقوبی

به مثل عطر خواب صبحگاهی


به مثل عطر خواب صبحگاهی 
شکوه بیکران را در نگاهی
در اوج برکه سبز خیالم
شبانگاهان شبیه قرص ماهی
مهدی یعقوبی


سرانگشتان آهنگین باران

 


به چک چک نغمه شیرین باران

غمم را میدهد تسکین که باران

به روی پنجره در صبحگاهان

سرانگشتان آهنگین باران

مهدی یعقوبی


Saturday, November 27, 2021

پریشان کن که موی خوشگلت را

 


پریشان کن که موی خوشگلت را

ببینم تا که روی کاملت را

تو درها را یک و یک قفل کردی

فراموشت که شد قفل دلت را

مهدی یعقوبی

مذاهب در جهان از قول رازی

 


به ظاهر در نظر خوش خط و خالند

به باطن در پی جنگ و جدالند

مذاهب در جهان از قول رازی

سراسر باعث قتل و قتالند

مهدی یعقوبی


هوا سرد و غم انگیز است و خسته

 


هوا سرد و غم انگیز است و خسته

به پشت سر همه پلها شکسته

به روی سیم برقی لخت، تنها

پرستویی که در باران نشسته

مهدی یعقوبی

بدون چتر در رگبار باران

 


عبور ابرها از کوهساران

صدای بادها در بیشه زاران

به رویارو بیابانهای اندوه

بدون چتر در رگبار باران

مهدی یعقوبی

انتقام

 


پس از تو کنج تنهایی اسیرم

گلی خشکیده در دشت کویرم

به روزی انتقامم را که از تو

که با یک بوسه آخر من بگیرم

مهدی یعقوبی

به گنجشکان سلامش را رساندم

 



 به گنجشکان سلامش را رساندم

گلی زیبا که با یادش نشاندم

سحرگاهان به زیر بارش نور

غبار از روح دلتنگم تکاندم

مهدی یعقوبی

فرار

 


هوا سرد و اسارتگاه تاریک

نگهبانان به خواب و ماه تاریک

تمام عمر در فکر فرارم

بیابانهای خشک و راه تاریک

مهدی یعقوبی


بمن تا دوستت دارم که گفتی

 


رخت در دیدگانم ارغوانی

نگاهت  در نگاهم بیکرانی

بمن تا دوستت دارم که گفتی

تو را بوسیدمت من ناگهانی

مهدی یعقوبی

در آغوشت که مُردم زنده ماندم

 


بسویت کوه و صحراها که راندم

گلوی هر چکاوک نغمه خواندم

سحرگاهی رسیدم آشیانت

در آغوشت که مُردم زنده ماندم

مهدی یعقوبی

Tuesday, November 23, 2021

مرا زیبایی ات افسون که کردست

 


مرا زیبایی ات افسون که کردست

به کوه و دره ها مجنون که کردست

تو رفتی در دلم کوهی فرو ریخت

در اعماقش مرا مدفون که کردست

مهدی یعقوبی

اگر در سینه دلبندی نباشد

 


اگر در سینه دلبندی نباشد

نسیم نرم لبخندی نباشد

بگوییدم چه خواهد شد اگر هیچ

دل عالم خداوندی نباشد

مهدی یعقوبی

سیب

 

شبانگاهان غزلخوانان رسیدم

تو را در خانه ات اما ندیدم

فقط سیبی که از نقاشی تو

به روی شاخه ها رفتم که چیدم

مهدی یعقوبی

غبار

 


عبور سایه ای در کوهسارم

نماند از من جهان حتی غبارم

صدای باد می پیچد دمادم

بگورستان که بر سنگ مزارم

مهدی یعقوبی

چه خواهد شد اگر پسوند اسلام

 


شود آیا وطن ویران نباشد

غم نان شعله ور در جان نباشد

چه خواهد شد اگر پسوند اسلام

که در ایران جاویدان نباشد

مهدی یعقوبی

من از آهنگ باران مست گردم

 


من از آهنگ باران مست گردم

از آب چشمه ساران مست گردم

دل من آشیان قاصدک هاست

از عطر نوبهاران مست گردم

مهدی یعقوبی

سکوت سهره ها در برگریزان

 


به صحراها دو آهوی گریزان

هراسان، ناتوان، افتان و خیزان

به روی شاخه های لخت و عریان

سکوت سهره ها در برگریزان

مهدی یعقوبی

سه تارم را که دینداران شکستند

 


سه تارم را که دینداران شکستند

غل و زنجیر بر دستم که بستند

سرم از تن جدا کردند و آنگاه

به سجده بر خدای خود نشستند

مهدی یعقوبی