به زیر ماه شبها می غنودم
دل از مرغان شیدا می ربودم
گمانم در جهان پیش از تولد
گلی وحشی به کوهستان که بودم
مهدی یعقوبی
تا فکر شما که در غل و زنجیر است - آزادی دست و پایتان تزویر است - برخیز و غبار روح خود را بتکان - اندیشه نو شدن همان تغییر است
به زیر ماه شبها می غنودم
دل از مرغان شیدا می ربودم
گمانم در جهان پیش از تولد
گلی وحشی به کوهستان که بودم
مهدی یعقوبی
درختان صنوبر در تصاویر
شمیم خاطراتت دشت شبگیر
نشسته در رواق سرد و خاموش
من از کوچ پرستوها که دلگیر
مهدی یعقوبی
فراز شاخه های خشک گردو
کلاغی در دل شب بی هیاهو
به دام افتاده در صحرای خاموش
دل من میطپد چون بچه آهو
گلی زیبا که در منقار کردند
به هم بر شاخه ها دیدار کردند
قناری ها دقیقا ساعت پنج
به آوازی مرا بیدار کردند
در عالم مرغکی بی آشیانم
دل شب شعله ور آواز خوانم
نشسته تیر زهرآگین گلویم
دو تا کرکس فراز آسمانم
نه از مرغان کسی گیرد سراغی
نه عطر رازقی ها مانده باغی
به گورستان خاموشی شب سرد
می افروزم به آوازم چراغی