صدای قمریان بر شاخساران
طنین نغمه های جویباران
به زیر چتر خورشید بهاران
شقایق ها فراز کوهساران
مهدی یعقوبی(هیچ)
تا فکر شما که در غل و زنجیر است - آزادی دست و پایتان تزویر است - برخیز و غبار روح خود را بتکان - اندیشه نو شدن همان تغییر است
بهارا کوچه هامان غرق خون است
به دلهامان که اندوه قرون است
به شیون مادران بر نعش فرزند
به هر سو لشکر جهل و جنون است
مهدی یعقوبی(هیچ)
تصور کن شود میخانه ها باز
زنان گیسو رها در حال آواز
در آبی ها که بر اوج دماوند
کبوترهای آزادی به پرواز
مهدی یعقوبی(هیچ)
حیاط خونه مون گلها شکفته
هوا در عطر باران شُسته رُفته
دم تحویل سال نو دعا کن
که نسل هر چه آخونده بر افته
مهدی یعقوبی(هیچ)
در آتش روسری ها را بسوزید به تیر برق ظلمت را بدوزید
به مثل پرچم بابک در ایران که گیسوهای خود را بر فروزید
مهدی یعقوبی(هیچ)
چکاوک پر که بر نیزار میزد
شقایق خنده بر کهسار میزد
سرانگشتان باران روی بامم
سحر گاه بهاران تار میزد
مهدی یعقوبی(هیچ)
به چشمم زندگی یعنی تلاطم
به سختی های بی پایان تبسم
خطر در راه آزادی که تا مرگ
به لبها در دل توفان ترنم
مهدی یعقوبی(هیچ)
به عشقی جاودان دل را سپردن
جهان حتی پس از مرگم نمردن
به مثل رودها جاری همیشه
سکون یعنی که گندیدن فسردن
بهار آمد ولی از گل خبر نیست
حیاط خانه از مهسا اثر نیست
کیان گم شد که در رنگین کمانها
نشان از خنده نیکا دگر نیست
به پچ پچ اشکهایت را زدودم
دلت را با محبت ها ربودم
به لبخندت که زیر چتر باران
لبت بوسیدم و شعری سرودم
مهدی یعقوبی(هیچ)
من و تو هر دومان لبریز دردیم
جدا از هم شب تاریک و سردیم
اگر ما تا یکی با هم نگردیم
به یک یک کشته در ایران که گردیم
مهدی یعقوبی(هیچ)
زنی آرش که در میهن لقب داشت
درفش صبح در کف قعر شب داشت
به خون وقتی که با لبخند غلتید
سرود سرخ آزادی به لب داشت
مهدی یعقوبی(هیچ)
شبی دلخسته روی منزل من
به غم آمیخته آب و گل من
تو رفتی مانده اما در قفایت
از عشقت ارغوانی در دل من
مهدی یعقوبی(هیچ)
درختان زیر باران عطرآمیز
هوای کوه و جنگلها دلاویز
:به خوابم قاصدک یکریز میخواند
بهار دلنشین آمد که برخیز
مهدی یعقوبی(هیچ)