Monday, September 19, 2022

Saturday, September 17, 2022

Thursday, September 15, 2022

Tuesday, September 13, 2022

دوبیتی های مهدی یعقوبی (هیچ)


 

دوبیتی های من

 


به خوابم باغ های یاس شب بوست

سفرهایی پر از اسرار و جادوست

دوبیتی های من بازآفرینی

که از نجوا دل شب با پرستوست

مهدی یعقوبی(هیچ)

تفنگی منتظر قعر کمینگاه

 


عبور مرغکی تنها شبانگاه

تفنگی منتظر قعر کمینگاه

کسی میخواند با چشمی پر از اشک:

چه بی اندازه غمگینی که ای ماه

مهدی یعقوبی (هیچ)

درختان را به جنگل اره کردند

 


درختان را به جنگل اره کردند

پر از کابوس کوه و دره کردند

پس از آن دست افشان پای کوبان 

در آتشها کباب بره کردند

مهدی یعقوبی(هیچ)

Saturday, September 10, 2022

Wednesday, September 7, 2022

دوبیتی های مهدی یعقوبی (هیچ)


 

چه نقاشی که سحرآمیزه پاییز

 

دلاویز و خیال انگیزه پاییز

از عشق و عاشقی لبریزه پاییز

کران تا بیکران زیبایی ناب

چه نقاشی که سحرآمیزه پاییز

مهدی یعقوبی(هیچ)

چه پاییز دل انگیز و قشنگی

 


درختان در نگاهم رنگ رنگی

سراسر کوه و صحراها پلنگی

طلایی زرد قرمز کهربایی

چه پاییز دل انگیز و قشنگی

مهدی یعقوبی (هیچ)


نه حتی بر سرم سنگ مزاری

 


چه ماند از من بجز مشتی غباری

گل خشکیده ای بر شاخساری

سکوت و سایه سرد و سیاهی

نه حتی بر سرم سنگ مزاری

مهدی یعقوبی (هیچ)

Sunday, September 4, 2022

دوبیتی های مهدی یعقوبی (هیچ)

 


همه با هم ولی تنهای تنها

 


همه با هم ولی تنهای تنها

سیاهی در سیاهی کوه و صحرا

غبار مرگ در هر چهره پیدا

چه آمد آی آدمها سر ما

مهدی یعقوبی

پس از مرگت که برگشتی دوباره

 


به خاکت بوسه ای زد یک ستاره

دلت شد قعر ظلمت پر شراره

دو چشمت را به لبخندی گشودی

پس از مرگت که برگشتی دوباره

مهدی یعقوبی  - هیچ

Friday, September 2, 2022

Tuesday, August 30, 2022

دوبیتی های مهدی یعقوبی (هیچ)

 


دلش از دست آدمها گرفته است

 

کنار در عصای کهنه در دست
غبار غم به روی چهره اش هست
دو تا چشمش نمی بیند که مادر
دلش از دست آدمها گرفته است
مهدی یعقوبی(هیچ)

افقها سرد و دیگر هیچ هیچ هیچ

 


افقها سرد و دیگر هیچ هیچ هیچ

هزاران درد و دیگر هیچ هیچ هیچ

هجوم بیکسی آرامش مرگ

خزان زرد و دیگر هیچ هیچ هیچ

مهدی یعقوبی ( هیچ )

چه دلتنگم چه دلتنگ

 

چه دلتنگم چه دلتنگم چه دلتنگ

بدور از تو که من فرسنگ فرسنگ

لب ساحل به هر موج بلندی

سرم را میزنم بر صخره و سنگ

مهدی یعقوبی (هیچ)

Saturday, August 27, 2022

Thursday, August 25, 2022

دوبیتی های مهدی یعقوبی

 



Monday, August 22, 2022

Tuesday, August 16, 2022

دوبیتی های مهدی یعقوبی

 


Wednesday, August 10, 2022

دوبیتی های مهدی یعقوبی

 



دوبیتی های مهدی یعقوبی

 



گل سرخی ستیغ قله کوه

 


هوا سرد و هوا سرد و هوا سرد

صدای زوزه های باد شبگرد

گل سرخی ستیغ قله کوه

شبانگاهان برفی سر بر آورد

مهدی یعقوبی

Tuesday, April 26, 2022

از اندوهم که در تاریکی شب

 


هوای خانه ام عطر تو دارد

تو را هر خاطره یادم که آرد

از اندوهم که در تاریکی شب

به جایی نم نمک باران ببارد

مهدی یعقوبی

سکون یعنی که گندیدن فسردن

 



غبار تیرگی از جان ستردن

دل خود را به آزادی سپردن

همیشه هر نفس جاری که چون رود

سکون یعنی که گندیدن فسردن

مهدی یعقوبی

شمیم رازقی ها در هوایم

 

شمیم رازقی ها در هوایم
قناری ها در آهنگ صدایم
به دشتی از ستاره در شبانگاه
که بر بال کبوترها رهایم
مهدی یعقوبی



Monday, April 18, 2022

وطن دست یه عده بیسواده

 


وطن دست یه عده بیسواده

فساد و فقر و بیکاری زیاده

چرا از مرگ هر آخوند و ملا

که ایرانی چنین خوشحال و شاده

مهدی یعقوبی


Monday, March 7, 2022

گمانم در جهان پیش از تولد

 


به زیر ماه شبها می غنودم

دل از مرغان شیدا می ربودم

گمانم در جهان پیش از تولد

گلی وحشی به کوهستان که بودم

مهدی یعقوبی

شمیم خاطراتت دشت شبگیر

 


درختان صنوبر در تصاویر

شمیم خاطراتت دشت شبگیر

نشسته در رواق سرد و خاموش

من از کوچ پرستوها که دلگیر

مهدی یعقوبی


دل من میطپد چون بچه آهو

 


فراز شاخه های خشک گردو

کلاغی در دل شب بی هیاهو

به دام افتاده در صحرای خاموش

دل من میطپد چون بچه آهو

مهدی یعقوبی

قناری ها دقیقا ساعت پنج

 


گلی زیبا که در منقار کردند

به هم بر شاخه ها دیدار کردند

قناری ها دقیقا ساعت پنج

به آوازی مرا بیدار کردند

مهدی یعقوبی

Tuesday, March 1, 2022

به روی شاخه ها تیغ و تبر بود


به روی شاخه ها تیغ و تبر بود
به جنگلها که آتش شعله ور بود
به هنگام اذان در زیر باران
به دار آویخته مرغ سحر بود
مهدی یعقوبی


برادر خواهرم خورشید و ماهند


شقایقها به دشت باور من
قناریها که بر بام و در من
برادر خواهرم خورشید و ماهند
در اوج آسمان بال و پر من
مهدی یعقوبی

در عالم مرغکی بی آشیانم

 


در عالم مرغکی بی آشیانم

دل شب شعله ور آواز خوانم

نشسته تیر زهرآگین گلویم

دو تا کرکس فراز آسمانم

مهدی یعقوبی


به گورستان خاموشی شب سرد

 


نه از مرغان کسی گیرد سراغی

نه عطر رازقی ها مانده باغی

به گورستان خاموشی شب سرد

می افروزم به آوازم چراغی

مهدی یعقوبی

Sunday, February 20, 2022

به دندان بچه آهو را پلنگی


 

به چنگالش گلویش را که افشرد

خروشی از جگرگاهش بر آورد

به دندان بچه آهو را پلنگی

بسوی آشیان خود که میبرد

مهدی یعقوبی

تو اینجا نیستی من اشک ریزان

 

صدای باد می پیچد به هر سو

چراغی میزند در کلبه سوسو

تو اینجا نیستی من اشک ریزان

گلی را روی ایوان می کنم بو

مهدی یعقوبی



دل آکنده از دردم شبانگاه

 


پرستویی به خون بال و پری زد

در آه و ناله شیون مادری زد

دل آکنده از دردم شبانگاه

ستیغ کوهساران تندری زد

مهدی یعقوبی

برای حفظ قدرت پیش دشمن


 

بگا ملا دهد ایمان خود را

لگد محکم زند پیمان خود را

برای حفظ قدرت پیش دشمن

به پایین می کشد تنبان خود را

مهدی یعقوبی

به کوهستان عقابی تیر خورده

 


هجوم ابرها از هر کران بود

کبود و تیره سقف آسمان بود

به کوهستان عقابی تیر خورده

به فکر جوجه ها در آشیان بود

مهدی یعقوبی

خیالت در شبانگاهان برفی


 

نسیم بالهایت بر پر من

حضورت هر نفس در گستر من

خیالت در شبانگاهان برفی

سرانگشت نوازش بر سر من

مهدی یعقوبی

منه دیوانه یک دیوانه ای را

 


به روز و شب سراسر بیقرارم

دمادم لحظه ها را می شمارم

منه دیوانه یک دیوانه ای را

که با بود و نبودم دوست دارم

مهدی یعقوبی



Friday, February 11, 2022

بزن طبال بر طبلت دگر بار

 


بیا بشکن به خشم  آیینه ها را

بدم در سینه چرکین کینه ها را

بزن طبال بر طبلت دگر بار

برقصان شادمان بوزینه ها را

مهدی یعقوبی

قطار عمر من زد روی ترمز

 


نگاهم پشت شیشه رو به جاده

کسی در انتظارم ایستاده

قطار عمر من زد روی ترمز

یکی گفتا که آقا شو پیاده

مهدی یعقوبی


به زیر چتر سبز خاطراتت

 


کمی افسرده و زار و غمینم

هزاران بغض سنگین در طنینم

به زیر چتر سبز خاطراتت 

شب باران در ایوان می نشینم

مهدی یعقوبی


گل سرخی میان بازوانم

 


تو تنها تکیه گاهی در جهانم

طنین چشمه ها روح و روانم

به شبهای سیاه و وحشت انگیز

گل سرخی میان بازوانم


مهدی یعقوبی

در آبی ها که از مرغان خبر نیست

 


در آبی ها که از مرغان خبر نیست

بهارانست و از گلها اثر نیست

نه احساسی نه رویایی نه عشقی

درون سینه ها قلبی دگر نیست

مهدی یعقوبی

به شبگیران دگر چیزی نمانده است

 


گل خورشید پرها را تکانده ست

شقایق عطر نابش را فشانده ست

بخوانید ای چکاوک های زیبا

به شبگیران دگر چیزی نمانده است

مهدی یعقوبی

کسی در برکه خوابم شبانگاه

 


دو چشمانش مرا بیتاب میکرد

جهانم را پر از مهتاب میکرد

کسی در برکه خوابم شبانگاه

گل نیلوفری پرتاب میکرد

مهدی یعقوبی

برو برگرد افغانی به خاکت

 


هزاران غم که در چشمان پاکت

درون سینه قلب چاک چاکت

شرف یک قطره ملاها ندارند

برو برگرد افغانی به خاکت

مهدی یعقوبی

شبم رنگین که از عشقی معطر

 


شبم رنگین که از عشقی معطر

مناظر  بی نهایت روحپرور

هوا آکنده از رازی دل انگیز

سرم بر شانه ات زیر صنوبر

مهدی یعقوبی

دو خواهر را پس از صیغه که ملا

 


پدر در خانه با مشت فشرده

کنار مادرم افتاده مرده

دو خواهر را پس از صیغه که ملا

زیارت با خودش مشهد که برده

مهدی یعقوبی

دو تا کفتار پی در پی بجنگند

 


کمین هر گوشه ای ببر و پلنگند

به پشت بیشه ها پنهان تفنگند

برای بچه آهویی که زخمی

دو تا کفتار پی در پی بجنگند

مهدی یعقوبی

دوازده سالشه حاجی تو شصتی

 


دوازده سالشه حاجی تو شصتی

چه اندازه چقدر آیا که پستی

به سر تا پای منحوسش که ریدم

خدایی را که عمری می پرستی

مهدی یعقوبی

Sunday, January 9, 2022

شرف وقتی که رفت از کف دوباره


بدون عشق عالم سر نگردد
گذشته خوب و بد، دیگر نگردد
شرف وقتی که رفت از کف دوباره
که هرگز هرگز هرگز بر نگردد
مهدی یعقوبی

بتاران روی بامم ابرها را

 


بیا لبریز از نیلوفرم کن

پر از رنگین کمان دور و برم کن

بتاران روی بامم ابرها را

به دریای نگاه آبی ترم کن

مهدی یعقوبی

تبرداران

 



به زیر سایه سبزم نشستند

دو چشمان را به آرامش که بستند

برای شعله آتش شبانگاه

تبر بر کف مرا درهم شکستند

مهدی یعقوبی

که میداند چکاوکها چه هنگام

 


افقها تیره و تاریک و سردند

نگاهها مملو از اندوه و دردند

که میداند چکاوکها چه هنگام

به دشت و کوه و صحرا بر که گردند

مهدی یعقوبی

اگر یک زن که با مردی بخوابد

 


اگر یک زن که با مردی بخوابد

دگر باید که کشکش را بسابد

وگر مردی که با صد زن بخوابد

خودش را مردتر بی شک بیابد

مهدی یعقوبی

طلسم شب سحرگاهان شکسته

 


طلسم شب سحرگاهان شکسته

قناری از قفس شادان که رسته

پل رنگین کمان بر دشت و صحرا

غزلخوانان پس از باران نشسته

مهدی یعقوبی

قفس

 



 

بهاران می رسد از هر کرانه

درختان دشت و صحرا پر جوانه

چکاوک مرده اما سرد و خاموش

که در کنج قفس بی آب و دانه

مهدی یعقوبی