وطن از نعره هاتان شد جهنم
تمام وعده هاتان مرگ و ماتم
به پشم و ریش تان گالیله خندید
زمین اما که می چرخد هنوز هم
مهدی یعقوبی(هیچ)
تا فکر شما که در غل و زنجیر است - آزادی دست و پایتان تزویر است - برخیز و غبار روح خود را بتکان - اندیشه نو شدن همان تغییر است
گلی پژمرده لرزان توی گلدان
درختان صنوبر لخت و عریان
غروب برگریزان روی ایوان
ز کوچ مرغکان چشمم که گریان
مهدی یعقوبی(هیچ)
غروب زرد پاییزی پر از غم
به پشت پنجره باران که نم نم
به روی شانه ات سر میگذارم
معطر جانم از عشقت دمادم
مهدی یعقوبی(هیچ)
حیاط خانه دلگیر و غم انگیز
دمادم باد با برگان گلاویز
فراز تکدرختی زیر باران
کلاغی در غروب سرد پاییز
مهدی یعقوبی(هیچ)
در آتشها که سوزان خرمن من
به زیر تیغ بران گردن من
جنون بی تو بودن در همه عمر
دلیل بی سبب خندیدن من
مهدی یعقوبی(هیچ)
همه ابرهای عالم در نگاهم
پر و بالم شکسته بی پناهم
دلم دشت شقایق های پرپر
غم یک میهن ویران در آهم
مهدی یعقوبی(هیچ)