تپش های دل دیوونمی تو
شمیم پونه ها گلخوونمی تو
شبای نم نم بارون تو رگهام
شراب کهنه میخوونمی تو
مهدی یعقوبی(هیچ)
کویر خشک و سوزان با تو گلشن
خیالت عطر روح انگیز سوسن
صدایت میزنم تا کنج غربت
نسیمی میوزد بر گونه من
مهدی یعقوبی(هیچ)
تا فکر شما که در غل و زنجیر است - آزادی دست و پایتان تزویر است - برخیز و غبار روح خود را بتکان - اندیشه نو شدن همان تغییر است