هوا آکنده از عطر سحر بود
به صحراها نسیمی در گذر بود
درون زورق ابری مسافر
خیالم نرم نرمک در سفر بود
مهدی یعقوبی(هیچ)
تو احساس لطیف شعر نابی
دلیل لحظه های التهابی
فراسوی خیال و آرزوها
رگ و روحم که توفان شرابی
مهدی یعقوبی(هیچ)
طنینت را به رویایی شنیدم
به پاورچین که در نزدت رسیدم
صدایت کردم اما مات و مبهوت
کسی آنجا به جز خود را ندیدم
مهدی یعقوبی(هیچ)