Thursday, December 20, 2018

ببخشیدا!؟ جهنم را گزیدم


خداوندا بهشتت تا رسیدم
اثر از عشق و آزادی ندیدم
شراب و حوریان ارزانی تو
ببخشیدا!؟ جهنم را گزیدم

مهدی یعقوبی


Sunday, December 16, 2018

جهان بی تو که یعنی در نگاهم







تبسم می شود یادت به رویم
شراب آتشینی در سبویم
جهان بی تو که یعنی در نگاهم
طناب دار در دور گلویم
مهدی یعقوبی

Wednesday, December 12, 2018

معراج


یک نقاشی دیگر در باب وقایع شب معراج. (آویزان کردن زنان از پستان و سوزاندنشان در جهنم توسط شیطان سرخ
 (نگاره متعلق به قرن ۱۵ میلادی)

 به رویا می شود تا بیکران رفت
به سقف کهکشان بی نردبان رفت
تو باور می کنی آیا به عقلت
که پیغمبر به اسبش آسمان رفت
مهدی یعقوبی

 

Tuesday, December 11, 2018

سوراخ موش




 خیابونها پر از جوش و خروشه
صدای نعره مردم بگوشه
میون کوچه ها ترسون و لرزون
که ملا در پی سوراخ موشه

مهدی یعقوبی

Saturday, December 8, 2018

سکوتستان وحشت کنج ظلمت



نفس در هر نفس روی لبم تو
دلیل بودنم تاب و تبم تو
سکوتستان وحشت کنج ظلمت
به پشت میله ها ماه شبم تو
مهدی یعقوبی

Friday, December 7, 2018

رهبران مملکت اسلامی ایران



همه پیر و پلید و مرده خوارند
به تنبان های خود پوشک گذارند
توان کنترل ادرار خود را
در ایران رهبران حتی ندارند
مهدی یعقوبی

Saturday, December 1, 2018

قناری در قفس تنهای تنها






بهار و عطر گلها کوه و صحرا
عبور مرغکان در اوج دریا
دو چشمش اشک و بر روی لبش آه
قناری در قفس تنهای تنها

مهدی یعقوبی

Tuesday, November 27, 2018

تو رفتی در شبی سرد و غم انگیز




تو رفتی در شبی سرد و غم انگیز
به رویم چنگ می زد باد پاییز
سحر همسایه ها پیدا که کردند
مرا سقف اتاقم حلق آویز
مهدی یعقوبی

Sunday, November 25, 2018

چرا مادر!؟ که بابا نان ندارد




چرا فقر و ستم پایان ندارد
زمین آب و هوا باران ندارد
 گرسنه خواهرم در خانه جان داد
چرا مادر!؟ که بابا نان ندارد

مهدی یعقوبی

جهان بی تو



چرا عطر گلی دور و برم نیست
چرا خورشید بر روی سرم نیست
جهان بی تو به یک دم یک نفس هم
که هرگز هرگز هرگز باورم نیست

مهدی یعقوبی

 
 

Saturday, October 27, 2018

دو چشمانت جهان آیینه روح



شکوه جاودانی بر زمینم
بهار بی خزانی در طنینم
دو چشمانت جهان آیینه روح
نگاهم کن که تا خود را ببینم

مهدی یعقوبی

Tuesday, October 23, 2018

منه بی دین خطرناکم که آیا!؟





 به شمشیرت که آوردی خدا را
تجاوز کرده ای زن های ما را
منه بی دین خطرناکم که آیا!؟
هزاران تف که ملایان شما را

مهدی یعقوبی

Thursday, September 20, 2018

دو دستم را گرفتی من بناگاه



سرآغازی که بر پایان دردم
طلوع رازقی ها فصل سردم
دو دستم را گرفتی من بناگاه
تو را در قلب خود احساس کردم
مهدی یعقوبی

 

Thursday, September 6, 2018

هزاران موشک آماده داریم ولی پوشک






گرسنه سر به بالین می گذاریم
غل و زنجیرِ مشتی مفتخواریم
هزاران موشک آماده داریم
ولی پوشک که در ایران نداریم
مهدی یعقوبی

Friday, August 24, 2018

تو را من در دوبیتی تا که هر گاه



شقایق های وحشی بی نظیرند
به مثل چشمه هایی در کویرند
تو را من در دوبیتی تا که هر گاه:
تمام واژه ها آتش بگیرند 
مهدی یعقوبی

Thursday, August 16, 2018

واحه نور



 به گوشم می رسد آوایی از دور
دلم مست از شراب سرخ انگور
شب است و بیشه زاران خفته در خواب
من اما پر زنان در واحه نور

مهدی یعقوبی

 

Saturday, August 4, 2018

چرا تبریز خاموشه که خاموش



 صدای رعد می پیچه که در گوش
درون سینه خونم میزنه جوش
میاد از کوچه ها آواز ستار
چرا تبریز خاموشه که خاموش
 
مهدی یعقوبی

Tuesday, July 24, 2018

تو آیینت که توهین بر شعور است




تو دینت متکی بر ترس و زور است
عزا و ماتم و خصم سرور است
همه جهل و جنون و نفرت و خون
تو آیینت که توهین بر شعور است 

مهدی یعقوبی

Sunday, July 22, 2018

تو روباه بنفشی شیر اما



روحانی خطاب به ترامپ: با دم شیر بازی نکن؛ پشیمان‌ کننده است
 
خدا بر روی لبهایت که دکان
فریب و مکر در عمامه پنهان
تو روباه بنفشی شیر اما
که مهد جاودان ایرانم ایران
مهدی یعقوبی

Monday, July 16, 2018

خداوندا کتابت را که خواندم



به دینت زندگی مان شد جهنم
جهان وحشتسرای یاس و ماتم
خداوندا کتابت را که خواندم
شدم کافر که در عالم همان دم
مهدی یعقوبی
 

Sunday, July 1, 2018

دوبیتی بی نقطه!!؟؟؟




سراسر کوه و صحراها مه آلود
هوا دلمرده هر سو هاله دود
در آوای سحر آلاله ای را
رها کردم که در راهم سر رود

مهدی یعقوبی

Tuesday, June 19, 2018

امام هشتمین قبرش که ای کاش




 خدا را خواب و بیداری به لب بود
به خدمت کاخ مامون روز و شب بود
امام هشتمین ای کاش ای کاش
که قبرش در همان خاک عرب بود 
مهدی یعقوبی

Monday, June 18, 2018

دوبیتی بی نقطه !!؟ - مهدی یعقوبی



صدای سهره ها هر سو که در راه
طلوع گل دل صحرا سحرگاه
در عطر روی دلدارم در عالم
در احساسم دمادم می دمد ماه 
مهدی یعقوبی

 

Friday, May 11, 2018

به لبخندت که مروارید و الماس


سیاهی از افقها می گریزد
شمیم عشق از جانم که خیزد
به لبخندت که مروارید و الماس
به رویم در سحرگاهان بریزد
مهدی یعقوبی

Thursday, May 10, 2018

جهل مقدس



برایت روضه ی ایمان بخواند
خرد را از روانت می ستاند
تقدس را اگر بر داری از دین
فقط مشتی همه افسانه ماند
مهدی یعقوبی
 

Sunday, May 6, 2018

زنان چادری در شهر مشهد




در ایران کودکان نانی ندارند
گرسنه سر به بستر می گذارند
زنان چادری در شهر مشهد
به مردان عرب تن می سپارند
مهدی یعقوبی

 

Friday, May 4, 2018

کناره سفره خالی



زمین و آسمون بارونی از غم
کمر در زیر بار غصه ها خم
کنار سفره خالی که می گفت:
به گریه کودکم : « بابا گرسنم »

Wednesday, May 2, 2018

دوبیتی چیست؟



دوبیتی چیست؟
مهدی یعقوبی

 دوبیتی را به ریختن بحر در کوزه تشبیه کرده اند . این تشبیه طبعا به دلیل ایجاز و کوتاهی این قالب شعر فارسی ( یازده هجایی و مرکب از چهار مصرع ) است که شاعر باید مضامین و مفاهیم غالبا اروتیک و عاطفی  را در آن بگنجاند . قالبی که در رابطه با رباعی دارای انعطاف و قدرت مانور تکنیکی بسیار کمتری برخوردار است و از این رو تاثیر متقابل و ارگانیک بر روی مضامین می گذارد .
بخاطر همین ظرافت و پیچیدگی تنها افراد انگشت شماری که تبحر در شعر داشتند توانستند در این حیطه موفق عمل کنند و دوبیتی های ناب بسرایند .
دوبیتی در پروسه پر فراز و نشیب تاریخ ایران بر خلاف دیگر قالب های سنتی که غالبا زبانی فاخر و اشرافی بتن کرده اند از دل عامه مردم بر خاسته است و از این رو در ژرفای پنهان و ناخودآگاه آنان نفوذ کرده است و به طرز سحرآمیز و تقدس مابانه فرم خویش را تحمیل .
برای رهایی از این دور تسلسل و پالایش و زایش نوین باید زبان شعری و سبک خاص خود را یافت . این زبان شعری باید دینامیک و درون جوش باید باشد و نه مکانیکی ،  زبانی که در روند زندگی شاعر با جانش ممزوج شده است و از اعماق روح و روانش می جوشد و در باغ شعرش برگ و بار و شکوفه می دهد .

من بر خلاف قواعد رباعی  که مصاریع در ارتباطی ارگانیک ( عمودی و افقی )  در مصرع آخر  ضربه نهایی را می زند ،  در دوبیتی به دلیل همین محدویت ها قائل نیستم. اگر چه  این اتفاق زیبا اگر رخ دهد اثر شعر را به صورت کمی و کیفی افزایش می دهد .
اگر اشعار دوبیتی سرایان کهن  را کند و کاو کنیم می بینیم که رشته سرخی  که تمام دوبیتی هایشان را به هم پیوند میدهند تاملات عاطفی و عاشقانه است و بندرت و اتفاقی آشنایی زدایی و ضربه پایانی شکل گرفته است . طبعا در قرون گذشته نقد و بررسی شعر و تکنیک ها در حد و حدود امروز نبوده است و بیشتر ناخودآگاه و کلیشه ای عمل می کرده اند . تنها پس از مشروطه و ظهور شعرنو و سپید این درک و ارزیابی ها به فاز بالا بلندتری رسیده است و شاعران به کشف دنیاهای تازه دست یافته اند .
 چشم ها را باید شست
عناصری که یک دوبیتی را دوبیتی می کند چیست . آیا با جامع و سهل و ممتنع می شود تبین اش کرد . آیا با مولفه های جزمی که دوبیتی سرایان کلاسیک از آنان به مثابه آیه هایی لایتغیر استفاده کرده اند تعریف می شود و هنوز هم  کارکردهای شاعرانه ارائه میدهد . یا باید چشم ها را شست و با رویکردی دیگر به آن نگاه کرد و شناخت خود را از سطح به عمق سمت و سو داد .
با یک ارزیابی شتابزده میتوان تشخیص داد که نسل امروز دیگر با اشعار سنتی و تکراری متمایل نیست . هوای تازه می خواهد . خانه تکانی و غبارزدایی . تغییر و تحول در ساختار و حتی در محتوا و مضمونهایی بکر .
نیروهای واپسگرا و ارتجاعی از این روند رو به بالا و ساختارشکنی ها می هراسند .  اندیشه های آنان متعلق به عصر حجر و دوران قبیله ای و برده داری است . با روی کار آمدن آخوندها در ایران ادبیات ایران در محاق فرو رفت . آنها مانند امواج ملخ های گرسنه از قهقهرا و قبرستانهای تاریخ به مزارع سبز هنر و ادب ایران زمین هجوم آوردند و با نفس های الوده  ادبیات و هنر را مسموم کردند . ادبیاتی که مروج رقص و شادی و شراب و آزادی بود تبدیل شد به عزا و گریه و برگشت به دوران بربریت .
آنها کمر دوبیتی و رباعی را شکستند و دوبیتی های اروتیک و عاطفی و ناتورالیستی تبدیل شد به دوبیتی های زهرایی و حسینی و عاشورایی و جنگ و صدور انقلاب و روضه خوانی و مهدوی و رضوی....
این موریانه ها در جسم و روح دوبیتی رخنه کردند و آن را از زیبایی و احساس و عواطف تهی . سم های مهلک و کشنده ای که هم ظرف و هم مظرف هم شعر و هم شاعر را از پای افکندند و از خویشتن بیگانه تا  بجای دوبیتی چسناله های صد من یک غاز و جمکرانی سر دهند و  شاعری مسخ شده از خود ارائه .


حلقه مفقوده در دوبیتی های فارسی
 و نظر در وزن حقیقی به‌حسب ماهیت، تعلق به علم موسیقی دارد و به‌حسب اصطلاح و تجربه تعلق به علم عروض دارد. و نظر منطقی خاص است به تخیّل، و وزن را از آن جهت اعتبار کند که به وجهی اقتضاء تخیّل کند. پس شعر در عرف منطقی، کلام مخیِّل است و در عرف متأخران، کلام موزون مقفّی... اما قدما، شعر را کلام مخیِّل گفته‌اند، و اگرچه موزون حقیقی نبوده‌است و اشعار یونانیان بعضی چنان بوده‌است و در دیگر لغت قدیم مانند عبری و سریانی و فرس هم وزن حقیقی اعتبار نکرده‌اند».
 معیار الاشعار - خواجه نصیرالدین طوسی

یکی از حلقات مفقوده دوبیتی در تاریخ کهن این مرز و بوم که مغفول مانده است . عنصر تخیل و تصویر ( ایماژ ) بوده است . همان مولفه ای که از قدیم و ندیم ماهیت شعر را تشکیل میداده است . بدون تخیل دوبیتی مدرن صندلی یک پایه است . دوبیتی سرایان با این که به لحاظ تئوریک به این درک رسیده اند که وزن و شکل در خدمت عنصر تخیل و دیگر سازه هایی جوهری شعر است اما از آنجا که صورت بندی های قدیمی در ذهنشان ملکه شده است نمی توانند آن بندها را پاره و خود را رها کنند
البته این نقطه ضعف ارتباط سیستماتیک با حکومتی مرتجع و قرون وسطایی دارد که رویکرد ایدئولوژیک خود را در عرصه ادبیات با استفاده از امکانات بی حد و حصر خود حقنه کرده است و خواستار آن است تا در چرخه فرهنگی شاعران حکومتی باز تولید کند و هر کسی که بخواهد از این خط سرخ رد بشود در لای چرخدنده های خود له و لورده .
دوبیتی سرایی که روی پاهای خود ایستاده است در قدم نخست باید روح و روانش را از این غل و زنجیرها چه بلحاظ فرم و چه محتوا رها کند و با عرقریزی روح و کار مستمر به ابتدای راهی پای گذارد که چشم اندازهایی نغز دارد . در این راستا نه تنها افقهای تازه و دست نخورده رویارویش گشوده می شود بلکه خودش را هم کشف می کند . کشف استعدادهای بالقوه ای که در صحرای برهوت و کویرهای سوزان ادبیات حکومتی نه تنها بالفعل نمی گردد بلکه خار و خاکستر می شود .

مولفه های زیبا شناسانه دوبیتی
1 - سازه های زبانی
ادامه دارد 

( 1 ) این مطلب در پاسخ به سئوال یکی از خوانندگان دوبیتی هایم نوشته شد.

Thursday, April 26, 2018

گهی روحم که از تن با تلاطم



گهی روحم که از تن با تلاطم
به باغ کهکشانها می شود گم
کسی در بیکران در پهنه نور
به نرمی می کند جانم ترنم

مهدی یعقوبی
 

Tuesday, April 24, 2018

تو این کشور که نرخ تن فروشی



دل مردم همه خون و گرون نون
جواب حرف حق باتون و زندون
تو این کشور که نرخ تن فروشی
فقط چل ساله که ارزونه ارزون
مهدی یعقوبی

 

Monday, April 23, 2018

تو را من بی نهایت دوست دارم


نسیمت می وزد تا در کنارم
به اوج آسمانها پر در آرم
خیالت عطر شب بوهای رنگین
تو را من بی نهایت دوست دارم

مهدی یعقوبی

 

Sunday, April 22, 2018

نت موسیقی عشقی به جانم



تو عطر مهربانی آشیانم
گل خورشید دشت آسمانم
شبانگاهان که در آوار اندوه
نت موسیقی عشقی به جانم
مهدی یعقوبی

Sunday, April 1, 2018

بهشت ایرون که قبرستونه نامش


بهشت ایرون که قبرستونه نامش 1
همه تاریک و تاره بام و شامش
پر از تابوت و جغد و زوزه مرگ
یه گرگ هار و خون آشام امامش

مهدی یعقوبی
1- منظور بهشت زهرا است 

Saturday, March 31, 2018

خدای مهربان فرموده قرآن



خدای مهربان فرموده قرآن
نیارد هر کسی بر من که ایمان
چنان شمشیر بر گردن زنیدش
که از وحشت شود کافر مسلمان 
مهدی یعقوبی

 

Friday, March 30, 2018

تپش در هر تپش اعماق قلبم




به دشت و کوه و صحرا عطر و بویت
به رویاهای رنگینم که رویت
تپش در هر تپش اعماق قلبم
من اما دربدر در جستجویت

مهدی یعقوبی

 

Thursday, March 29, 2018

من از اسلام رحمانی که صد بار




در عالم شاعری من آس و پاسم
خدا نشناس و کافر از اساسم
من از اسلام رحمانی که صدبار
به بیش از داعش ایران در هراسم

مهدی یعقوبی
 

Tuesday, March 6, 2018

تو را دیدم خدا از قلب من رفت



زمستان پر زد از دشت و دمن رفت
چکاوک رو به سوی نسترن رفت
در عطر صبح زیبای بهاری
تو را دیدم خدا از قلب من رفت

مهدی یعقوبی

Friday, March 2, 2018

چراغ ماه لرزونه شبونه



چراغ ماه لرزونه شبونه
پر از اشکه دو چشمون زمونه
میون برف و بارون مرده مادر
گرسنه کودکش یخ زد به خونه

مهدی یعقوبی


Saturday, February 24, 2018

درین الله و اکبرهای مردم



جهان هرگز دمی جای سکون نیست
سرای ظلمت و مکر و فسون نیست
درین الله و اکبرهای مردم
بجز فردایی از خون و جنون نیست

مهدی یعقوبی


Wednesday, February 21, 2018

تو را اعماق قلبم می فشارم



گلی خوشبو درون سینه دارم
تو را اعماق قلبم می فشارم
تمام عمر من آن لحظه ای بود
که تو بودی به لبخندی کنارم

مهدی یعقوبی


Friday, February 16, 2018

من اما بی تو اینجا سر به زانو



شقایق می دمد در پرتو ماه
بهاران می رسد کم کم که از راه
من اما بی تو اینجا سر به زانو
به هق هق اشک می ریزم شبانگاه

مهدی یعقوبی


Thursday, February 15, 2018

هر آن جایی که تو باشی



افق آبی تر از رویای دریاست
صدای رویش گلها به صحراست
هر آن جایی که تو باشی به عالم
به هر دم هر نفس قلبم همانجاست

مهدی یعقوبی


Thursday, January 25, 2018

همه دزد




قدم در هر قدم از هر رقم دزد
به مجلس تا وزیران دم به دم دزد
همه با ریش و پشمند و مسلمان
رئیس مملکت یک آدم دزد

مهدی یعقوبی

Tuesday, January 23, 2018

امام جمعه ما ...



امام جمعه ما روضه خوان است
شب جمعه همیشه جمکران است
ولی گاو نرِ مشتی حسن خان
اینشتین پیش او اندر جهان است

مهدی یعقوبی


Sunday, January 21, 2018

همه از برکت عظما که داریم




به یک ملیون وطن ملا که داریم
کمرهایی ز غم دولا که داریم
زنان صیغه ای در مشهد و قم
همه از برکت عظما که داریم

مهدی یعقوبی


Saturday, January 13, 2018

به جای گریه بر قبر عربها


چرا همواره مایوس و نژندیم
به چنگ غصه و ماتم ببندیم
به جای گریه بر قبر عربها
بیا ای هموطن با هم بخندیم

مهدی یعقوبی

Monday, January 8, 2018

برو شیخا برو



برو شیخا نمی خواهم دعایت
مخوان بر من سخن های خدایت
به گوز خر نمی ارزد که حتی
پس از مرگم بهشت با صفایت

مهدی یعقوبی


Friday, January 5, 2018

جرقه بر سر انبار باروت




به چل سال اشک و آه و مرگ و تابوت
به بند شیخ و ملاهای فرتوت

به ناگاه از دل تاریکی شب
جرقه بر سر انبار باروت

مهدی یعقوبی